یه روزی از همه دوست‌هام دور شدم. با هر متر و خط‌کش و معیاری که حساب می‌کردم، من از همه‌شون عقب افتاده بودم. تو ادامه تحصیل، تو کار، تو ازدواج موفق حتی! وقتی به خودم اومدم دیدم شماره ام رو عوض کردم و شماره همه‌شون رو از تو گوشی‌م پاک کردم. یکی مادر شده بود، یکی بهترین دانشگاه ایران ادامه تحصیل داده بود، یکی تو فلان بیمارستان مشغول به کار شده بود و . .
من احساس عقب افتادن از همه رو پیدا کرده بودم و با این دوری داشتم خودم رو آروم می‌کردم. آروم که نه، در واقع داشتم خودم رو گول می‌زدم. من شکست خورده بودم. تو ازدواج، تو انتخاب رشته دانشگاه، تو هر کاری که انتخاب می‌کردم. من اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم. از سوال هاشون و جواب هایی که باید می‌دادم می‌ترسیدم. من از تمسخر می‌ترسیدم. پس از همه دور شدم. زمان گذشت تا به امروز که یکی از دوست های دوران دبیرستانم تو اینستاگرام درخواست فالو داد. فالو کردم و دوست های دیگه‌ام رو دیدم‌. من هنوز هم همون عقب افتاده ام. همونی که شکست خورده و رو پا نشده. کسی که می‌خواد قدم برداره ولی نمی‌تونه، چون از تلاش و نرسیدن خسته شده و دیگه تسلیم شده. این بار چیکار کردم به نظرتون؟ من دوباره از سوال هاشون و جواب هایی که باید به اون سوال ها می‌دادم ترسیدم. از عقب موندن، از در نیومدن از هچل و افتادن تو یه هچل دیگه، از روبرو شدن با واقعیت. من دوباره از همه دور شدم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها