همه جا با تو بهشته. حتی اگه تو گرما و تو ترافیک سنگین، کلافه و بی حوصله بشم و غر بزنم. حتی اگه قرارِ آلاشت‌ رفتنمون کنسل بشه، حتی اگه یادمون رفته باشه چیزی برای خوردن با خودمون ببریم. من کنار تو خوشحالم، چه با بهانه و چه بی بهانه، چه با دلیل و چه بی دلیل.

این‌جا جنگل جوارم هست. به بکر بودن جنگل های قبلی نمی‌رسید، اما با این حال باز هم زیبا بود. حضور انسان ها و وجود زباله ها تو دل جنگل به خوبی قابل مشاهده بود. مسیر ابتدایی جنگل سوییت اجاره می‌دادن. بر خلاف چایباغ که سوییت هاش حوالی جنگل بود، سوییت های اینجا در ابتدای مسیر و در محوطه جنگلی بود. بعضی از قسمت های جنگل بسیار خاص و زیبا بود، جوری که آدم از دیدن‌شون سیر نمی‌شد. صدای پرنده ها و آرامش درون جنگل حس فوق العاده ای بهمون القا می کرد و اگر پشه ها اجازه می‌دادن، قطعا می‌شد لحظات بهتری رو گذروند :|
تو‌ راه برگشت چشم همسرجان به ناحیه برنجستانک و "سد برنجستانک" خورد و پیشنهاد کرد به جای دریا، به اون جا بریم. جاده ی روستایی، جنگل و سگ هایی که آزادانه دراز کشیده بودن، گاو و گوسفند هایی که در حال چرا بودن و اسب های رها و زیبایی که در گوشه و کنار به چشم می‌خوردن. یه قسمتی از جنگل های اطراف تاریک تر و سیاه تر از بقیه جنگل ها بود که به گمونم بخاطر نوع درخت هاش بوده. با عبور از مسیر زیبا به سد برنجستانک رسیدیم. از اون چیزی که انتظار داشتیم ببینیم، خیلی زیباتر بود. سوییت های فوق العاده خاص، آلاچیق های زیبا.‌ قایق های پدالی و . . این عکس ها گوشه ای از زیبایی اون‌جا رو به تصویر می‌کشن.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها